چنانکه مشهوراست و در نقلهای سینه به سینه آمدهاست بْرزو یکی از نوادگان انوشیروان، قرنها قبل از ظهور و بروز اسلام، کاریز(قنات) بجد را جاری ساخت و بنای این دیار کهن را که در آغاز به نام خود او بْرزو نامیده می شد؛ پی نهاد. در طول قرون و اعصار متمادی و سالیان درازی که بر این دیار تاریخی گذشت؛ همزمان با تحوّل و تطوّر زبان و فرهنگ مردم این سرزمین نام آن نیز، دچار تطوّر شده و نهایتاً به شکل امروزی خود (بجد) درآمد. نگاهی به اسناد مکتوب و مدارک تاریخی موجود بیانگر اینستکه حداقل از هشتصد سال پیش تا کنون در نام بجد تغییری رخ نداده است. هرچند در برهه هایی از زمان بعلّت کثرت وجود علمای برجسته و تراز اول و اولیاء الهی و استقامت سرسختانه و مردانه اهالی آن در ورای باروهای بلند قلعه ایمان و علم در برابر حکّام جور که با سوءاستفاده از قدرت، قصد واداشتن آنها به دستکشیدن از باورها و مرامشان داشتند؛ به برج اولیاءالله اشتهارداشته است. مشهور است که همزمان با فتح خراسان در زمان خلافت سومین جانشین پیامبربزرگ اسلام jحضرت عثمان ذیالنورین(رض) مردم بجد با آغوش باز اسلام را پذیرفتند و از این رو سه تن از یاران پیامبراکرم j که مدفن آنها در بجد قرار دارد؛ در بجد مستقر شدند و بجد را بعنوان مرکز فعالیتهای تبلیغی خود برگزیدند
بازدید امروز : 140
بازدید دیروز : 10
کل بازدید : 138262
کل یادداشتها ها : 126
عروه پسر زبیر که یکی از فقهای تابعین میباشد به بیماری مبتلا شد وپزشکان برای جلوگیری از سرایت بیماری´تصمیم گرفتند که پایش را قطع نمایند هنگامی که آن را از زانو قطع میکردند عروه ساکت وبدون هیچ آه وناله وشکایتی آنان را می نگریست . از آنجایی که قدر الهی برای ابتلا انسان به اندازه ایمان شخص ربط دارد در آن شبی که پای عروه را قطع می کردند محبوبترین فرزندش نیز از بام خانه پایین افتاد وجانش را از دست داد . هنگامی که مردم برای ادای تسلیت نزد او آمدند شنیدند که عروه بن زبیر آن کوه صبر واستقامت چنین میگفت : بار الها تو را شکر گذارم فرزندانم هفت تا بودند واکنون شش فرزند دیگر برایم باقی گذاشته ای واز اعضای چهار گانه ام فقط یکی را گرفتی وسه عضو دیگر را برایم باقی گذاشتی پس اگر بگیری در حقیقت خود عطا نموده ای واگر مبتلا کنی به تحقیق تو خود عافیت بخشی