چنانکه مشهوراست و در نقلهای سینه به سینه آمدهاست بْرزو یکی از نوادگان انوشیروان، قرنها قبل از ظهور و بروز اسلام، کاریز(قنات) بجد را جاری ساخت و بنای این دیار کهن را که در آغاز به نام خود او بْرزو نامیده می شد؛ پی نهاد. در طول قرون و اعصار متمادی و سالیان درازی که بر این دیار تاریخی گذشت؛ همزمان با تحوّل و تطوّر زبان و فرهنگ مردم این سرزمین نام آن نیز، دچار تطوّر شده و نهایتاً به شکل امروزی خود (بجد) درآمد. نگاهی به اسناد مکتوب و مدارک تاریخی موجود بیانگر اینستکه حداقل از هشتصد سال پیش تا کنون در نام بجد تغییری رخ نداده است. هرچند در برهه هایی از زمان بعلّت کثرت وجود علمای برجسته و تراز اول و اولیاء الهی و استقامت سرسختانه و مردانه اهالی آن در ورای باروهای بلند قلعه ایمان و علم در برابر حکّام جور که با سوءاستفاده از قدرت، قصد واداشتن آنها به دستکشیدن از باورها و مرامشان داشتند؛ به برج اولیاءالله اشتهارداشته است. مشهور است که همزمان با فتح خراسان در زمان خلافت سومین جانشین پیامبربزرگ اسلام jحضرت عثمان ذیالنورین(رض) مردم بجد با آغوش باز اسلام را پذیرفتند و از این رو سه تن از یاران پیامبراکرم j که مدفن آنها در بجد قرار دارد؛ در بجد مستقر شدند و بجد را بعنوان مرکز فعالیتهای تبلیغی خود برگزیدند
بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 6
کل بازدید : 137990
کل یادداشتها ها : 126
ویژگیهای سیرتی پیامبر
ویژگی های سیرتی ایشان از او پیامبری وارسته ساخت چنانچه قران درباره او می فرماید:
"انک علی خلق غظیم"
ای پیامبر همانا تو دارای سیرت اخلاقی بزرگ هستی
بنابراین انچه حضرت را از دیگران متمایز می ساخت و در چشم ها بزرگ جلوه می کرد و دوستان را مجذوب او و دشمنان را مرعوب او می ساخت سیرت و منش اخلاقی پیامبر بود.حضرت محمد(ص) سالها پیش از انکه به پیامبری مبعوث شود در جامعه ای که قتل و غارت سنت شده و تجاوز به اموال دیگران شجاعت بود در میان اشنا و بیگانه به "امین" معروف شده بود. راستی و درستی محمد(ص) زبانزد همگان بود و پس از بعثت دشمنان اسلام همه تهمت ها را به او داداند بجز خیانت و دروغگویی.
یکی از بارزترین ویژگی های پیامبر داشتن شرح صدر بود. خداوند در مورد این ویژگی پیامبر در قران کریم می فرماید:
"الم نشرح لک صدرک"
آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم و به تو شرح صدر ندادیم
سایر ویژگی های پیامبر
شجاعت گذشت عفو اغماض عبادت و خوشرویی از دیگر صفات پیامبر(ص) بود.
امیر مومنان علی (ع) درباره شجاعت پیامبر می فرماید:
هنگامی که اتش جنگ تافته می شد و کارزار دشوار می گشت به پیامبر اکرم پناه می بردیم و او را سپر خود می کردیم در آن هنگام او از همه ما به دشمن نزدیک تر بود.
درباره عفو پیامبر همین بس که ابوسفیان فرمانده مشرکان در جنگ بدر و احد و احزاب را عفو کرد. او که اندک تردیدی در مبارزه با پیامبر نداشت همسرش هند جگر خوار که وحشی را تشویق کرد تا حمزه سیدالشهدا را در جنگ احد بکشد و پس از شهادت حمزه پهلویش را شکافت و جگرش را در اورد و به دندان گرفت اما پیامبر در برابر این همه کینه توزی در فتح مکه اعلام کرد هر کس به خانه ابوسفیان نیز برود در امان است.
میلاد مسعود پیامبر گرامی اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله(ص) مبارک
ماه رمضان آمد آن بند دهان آمد
زد بر دهن بسته تا لذت لب بیند
آمد قدح روزه بشکست قدحها را
تا منکر این عشرت بیباده طرب بیند
سغراق معانی را بر معده خالی زن
معشوقه خلوت را هم چشم عزب بیند
با غره دولت گو هم بگذرد این نوبت
چون بگذرد این نوبت هم نوبت تب بیند
نوبت بگذار و رو نوبت زن احمد شو
تا برف وجود تو خورشید عرب بیند
خامش کن و کمتر گو بسیار کسی گوید
کو جاه و هوا جوید تا نام و لقب بیند
و "خواجه نصیر الدین " دانشمند یگانه ی روزگار در بغداد مرا درسی آموخت که همه ی درس بزرگان در همه ی زندگانیم برابر آن حقیر می نماید و آن این است :
در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزی خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هر جماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگمنش می دانند ؟
من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم .
خواجه نصیر الدین فرمود :
ای شیخ تو کوششها در دین مبین کرده ای و اصول اخلاق محمد که سلام خدا بر او باد را می دانی . و همانا محمد و جانشینانش بسیار از اخلاق گفته اند و از بامداد که مومن از خواب بر می خیزد تا هنگامی که شبانگاه با بانویش همبستر می شود , راه بر او شناسانده شده است اما چه سری است که هیچ کدام از ایشان ذره ای بر اخلاق نیستند و بی اخلاق ترین مردمانند وآنکه اخلاق دارد نه از مسلمانی اش که از وجدان بیدار او است.
من بسیار سفرها کرده ام و از شرق تا غرب عالم و دینها و آیینها دیده ام . از "غوتمه ( بودا ) "در خوارزمین تا "مانی ایرانی" در باختر زمین که همانا پیروانشان چه نیکو می زیند و هرگز بر دشمنی و عداوت نیستند
آنها هرگز چون مسلمانان در اخلاقشان فرع و اصل نیست و تنها بنیان اخلاق را خودشناسی می دانند و معتقدند آنکه خود بشناسد وجدان خود را بیدار کرده و نیازی به جزئیات اخلاقی همچون مسلمانان ندارد.
اما عیب اخلاق مسلمانی چیست ای شیخ ؟
در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان " اما " و " اگر " دارد .
در اسلام تو را می گویند :
دروغ نگو ... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست
غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست .
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست .
و این " اماها " مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند ...
و راز نابخردی و پستی مسلمانان در همین است ای شیخ .
درباره علل شهرت بجد در مناطق وسیعی از بلوچستان، خراسان، مناطق غربی افغانستان و پاکستان و حتی در مکه معظمه و مدینه منوره و علت اشتهار بجد به بجد شریف، میتوان به وجود مدفن سه تن از یاران پیامبربزرگ اسلام (صلی الله علیه و آله و صحبه و سلم) در بجد، مدفن سلطان زید (رحمة الله علیه) از بزرگان سادات و اولیاءالله مقیم و مدفون در گورستان تاریخی اولیاءالله بجدشریف و جد اعلای سادات بجد، از نوادگان سلطان ابراهیم رضا (رحمةالله علیه) مدفون در آبگرم گزیک که ایشان نیز علاوه بر انتساب به خاندان رسول الله (صلی الله علیه و آله و صحبه و سلم) از نوادگان ابوبکر صدیق (رضی الله عنه) نیز می باشند و برخاستن علمای برجسته و تراز اول منجمله علامه عبدالعلی بن محمدحسین بیرجندی حنفی(رحمةالله علیه)، فقیه ، منجم و ریاضیدان بزرگ قرون نه و ده و بیش از 360 نفر از عرفا و اولیاء الله و قرآن نویسان فراوان از این دیار که خدمات شایانی به اسلام و مسلمین نمودند و همچنین استقامت و پایمردی مردم این دیار در برابر شکنجهها، آزارها، ظلم و جور حاکمان جائر و ستمگر که تلاش بسیاری جهت واداشتن آنها به دست کشیدن از باورهای مذهبیشان نمودند؛ اشاره نمود.
مشهور است که با رسیدن اخبار بجد بوسیله حجاج بجدی به حرمین شریفین در این اماکن مقدس برای رهایی اسرا و مغفرت و علو درجات شهدای بجد دعا میشدهاست.
علامه عبدالعلی بیرجندی حنفی(رح): نظامالدین عبدالعلی بن محمدحسین بیرجندی حنفی (رح)، فقیه، ریاضیدان و منجم بزرگ اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری وفات سنة 934 هجری قمری، از دانشمندان تراز اول و صاحبنظر عصر خود بود.ایشان بعلت فشار و ظلم عمال صفوی که لبه تیز ستمشان متوجه علما ودانشمندان و متنفذین جامعه بود؛ به شهر هرات مرکز و قطب علمی آنزمان مهاجرت نمودند و در آن شهر نزد بزرگان علمای وقت، شرط شاگردی بجای آورده و سرآمد اهل زمان خود شدند، و سمت شیخالإسلامی شهر هرات را احراز نمودند. علامه، در اواخر عمر پیش از وفات دوباره به زادگاه خود بجد مراجعت فرموده و در این دیار دارفانی را وداع گفتند و در قبرستان تاریخی بجد، در کنار دیگر اعضای خانواده خود مدفون گردیدند.
مرحوم خواندمیر در تاریخ حبیبالسیر، از ایشان با این عبارات یاد کردهاست: مولانا عبدالعلی بیرجندی جامع اصناف علوم محسوس و منقول است، و حاوی مسائل انواع فروع و اصول و در علم نجوم و حکمیات بی مثل و بدل است، و در شیوه زهد و تقوی ضربالمثل، علم حدیث را نزد حافظ غیاثالدین مطالعه کرده و فنون حکمت را در درس مولانا منصور ولد معینالدین کاشی تحصیل فرموده و سایر علوم متداوله را از مولانا کمالالدین شیخ حسین القنوی کسب کرده و در خدمت شیخالإسلام مولانا سیفالدین احمد التفتازانی و مولانا کمالالدین مسعود شیروانی نیز شرط تلمذ بجای آورده و آن جناب بصفت تواضع و پرهیزکاری و حلم و دینداری اتصاف دارد، و همواره نقش افاده و تألیف بر صحیفه خاطر شریف مینگارد، و بر تذکره و تحریر مجسطی و شمسیه حساب و زیج جدید گورکانی شروح مفیده در سلک تحریر کشیده و بنام نامی حضرت ممالک پناهی رساله شریفهای در باب ابعاد و اجرام فلکیات در عقد انشاء منتظم گردانیده.
مرحوم دهخدا در لغتنامه خود ذیل نام ایشان چنین مینویسد: عبدالعلی فاضل بیرجندی منجم ایرانی، متوفی بسال 934 ه- ق، از آثارش بیست باب در معرفت تقویم و شرح تذکره خواجه نصیرالدین طوسی و شرح مجسطی و حاشیهای بر شرح چغمینی قاضیزادهاست. رجوع به فهرست اعلام التفهیم و کشف الظنون و دائرة المعارف فارسی شود.
از دیگر خدمات علمی علامه عبدالعلی بیرجندی(رح) علاوه بر تألیف کتب متعدد در علوم ریاضیات، نجوم و فقه حنفی که تعداد آن به بیش از بیست عنوان کتاب میرسد؛ میتوان به کشف یک ستاره و استخراج تقویم هشتاد ساله اشاره نمود.
مولانا باقی(رح): منجم و ستارهشناس بزرگ و سرشناس بجدی قرن دهم هجری است که در حادثه زلزله مرگبار سال نهصدو پنجاه وشش هجری به همراه اعضای خانواده و تعداد بسیاری از اهالی بجد، در زیر آوار جانداد.
مرحوم خواندمیر در تاریخ شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی (ذیل تاریخ حبیبالسیر) در ایراد مقدمات در بیان وقوع حادثه زلزله در بعضی از ولایت قائن و غرایب ایام از واقعات، از ایشان چنین یاد میکند: ازجمهور انام و ثقات گرام، استماع افتاد، که در شب چهارشنبه منتصف محرمالحرام سنة ست و خمسین و تسئمائه (956) در ولایت قائن که از منسوبات بلاد خراسان است، در پنج قریه زلزله عظیم واقعشده ( که اول آن قریه بجد بوده و قریه بیرجند و قریه سیوجان و تقاب و شاهزیله است. چنین واقعشده که یک خانه درست نمانده، و یک نفر زنده بیرون نیامده، مگر که در آن شب کسی از آن قریه به محلی رفتهباشد، و در خوسف کمتر بوده و باز در بجد و بیرجند نیز کمتر بوده)، تخمیناً سههزار نفر یا دوهزار نفر ازین پنج موضع از مرد و زن در زیر بار مانده از خرابه دنیا بمعموره عقبی انتقال نمودند.
واز مردم صادقالقول نقل صحیح است که قاضی (مولانا) باقی که از قریه بجد بوده، و قاضی آن ولایت بوده و در علم نجوم و هیأت مهارت تمام داشته و روزی که در شب آینده آن، این قضیه عظیم حادث گشته، مردم قریه بجد را اعلامداده که درین شب بحسب اوضاع فلکی و انظار کواکب ثوابت و سیار چنان مینماید که قضیهای عظیم روینماید، که اکثر مردم این حدود تلف شوند. مصلحت آن است که امشب مردم با عیال و اطفال از خانههای خود بیرون رفته در صحرا شب را بروز آرند، که امکان زلزله عظیم دارد. بعضی از مردم آن حدود(سخن مولانا را قبول کرده بهمراهی قاضی از خانهها بیرون رفتند، و بعضی) از غایت جهل و کسالت تصدیق سخن قاضی نکرده بدستور لیالی سابق در مساکن خود بر بستر استراحت بخواب آسودند، و قاضی با جمعی از متابعان خود در اول آن شب که آخر روز حیات وی بود با عیال و اطفال و سایر متعلقان بجانب صحرا توجه نمودند، و مترصد نزول بلیه معهود میبودند تا زمانی که نصفی از شب بگذشت، و اتفاقاً فصل زمستان بود و اندک برف و بارانی از هوا میبارید. سردی هوا و افسردگی أرض و سما قاضی و اتباعش را متأثر و بیتاب ساخت متوجه کواکب گشته فرمود که علامات بلیه معهود گذشت؛ شاید این بلیه در محل دیگر بوقوع انجامیدهباشد یا اندکی بودهباشد. مصلحت آناست که بخانههای خود مراجعت نموده از برودت و سردی هوا خود را محافظت کنیم، و به هیأت اجتماعی عنان توجه بجانب خانهها معطوفساخته از شدت سرما بجانب خانه سرعت نمودند. اتفاقاً قدم در خانه و منازل معهود نهادن همان بود و آثار وقوع حادثه بلیه زلزله نازل گشت و قاضی و فرزندان و سایر اهلبیت در زیر دیوار هلاکشدند. بیت:
ازمرگ حذر کردن دو روز روا نیست روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست
(تاریخ شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی، تصحیح و تحشیه دکتر محمدعلی جراحی، صفحة231)
مرحوم دهخدا در لغتنامه خود در ذیل نام ایشان جنین آورده است: نام قاضیی در ولایت قائن، محمد مفید مستوفی آرد؛ در سنة ست و خمسین و تسعمائة(956 ه- ق) در پنج قریه از ولایت قائن زلزله عظیم وقوع یافت چنانچه سه هزار کس در زیر خاک مانده براه عدم شتافتند. مشهور است مولانا باقی قاضی آن ولایت در علم نجوم مهارت تمام داشته در یکی از قرای خمسه میبود. به اهل آن مکان خبر داده که احتیاط مقتضی آنست که از ده بیرون رفته در خانهها توقف مکنید. مردم ده سخن اورا مسموع نداشته؛ قاضی با متعلقان از ده بیرون رفته تا نصف شب در صحرا بود از سرما متاثر شده به مبالغه فرزندان به ده آمد و همان ساعت زلزله واقع شدو قاضی با همه فرزندان و متعلقان در زیر خاک مانده به عالم بقا رفتند.( از جامع مفیدی ص 839 و 840)
آخوند ملا احمد قهستانی(رح): از بزرگان فقها و دانشمندان حنفی عصرحاضر بجد بودند، که در سال 1302 هجری شمسی همزمان با اولین سالهای روی کار آمدن سلسله پهلوی، به همراه خانواده از بجد به خواف مهاجرت نموده، در آن دیار ساکن شدند. مشهور است که ایشان در آن سرزمین که بسیاری از مردم به هنگام ورود ایشان دچار بیخبری و بیگانگی با تعالیم و احکام حیاتبخش اسلام شدهبودند؛ تحولی شگرف ایجاد کردند.
فقیه و دانشمند بزرگ حنفی عصرحاضر، حضرت مولانا شمسالدین مطهری(رح) به تشویق و راهنمایی ایشان برای ادامه تحصیل علم به شهر هرات و از آنجا به حوزه علمی مشهور دارالعلوم دیوبند در هند مسافرت کرده و پس از سالها تحصیل علم و کسب فیض از محضر اساتید و علمای بزرگ آن سرزمین و احراز مقام استادی به زادگاه خود بازگشتند، و با همکاری و مساعدت ایشان حوزه علمیه احناف خواف که بهفضل خداوند، امروزه یکی از حوزههای برجسته علوم دینی احناف ایران بشمار میرود و هماکنون صدها طلبه از نقاط مختلف در آن مشغول به تحصیل علوم دینی هستند، را پایهگذاری کردند.
این دانشمند بزرگ در سال ؟؟13 به لقاءالله پیوست و پیکر پاک ایشان در قبرستان خواف مدفون گردید. مهاجرت ایشان از بجد، سیر تعلیم و تعلم در بجد را دچار ضایعهای عظیم و اسفبارنمود، و روند دیرپای تعلیم وتربیت طلاب علوم دینی در بجد را تقریباً متوقف نمود.
آخوند ملا احمدعلی حنفی بجد(رح): از بزرگان علما و فقهای حنفی عصرحاضر و از مشاهیر رجال بجد بودند که در 25 فروردین سال 1346 هجری شمسی در سن 63 سالگی دار فانی را وداع گفتند؛ عمده شهرت ایشان پس از مقام و مرتبه علمی، اخلاق و منش پسندیده و کرامات و خوارق عادات که به کثرت از ایشان مشاهده و نقلشدهاست؛ تلاش ایشان در رفع سوءتفاهمات، تعصبات و اختلافات زیانبار مذهبی، بالا بردن آستانه تحمل مذهبی و تقریب مذاهب اسلامی در منطقه، خصوصاً تحکیم ارتباطات و تعامل بجدیها با غیر بجدیهای مقیم بجد، اهالی بیرجند و مناطق اطراف است.
علامه عبدالعلی بیرجندی حنفی(رح): نظامالدین عبدالعلی بن محمدحسین بیرجندی حنفی (رح)، فقیه، ریاضیدان و منجم بزرگ اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری وفات سنة 934 هجری قمری، از دانشمندان تراز اول و صاحبنظر عصر خود بود.ایشان بعلت فشار و ظلم عمال صفوی که لبه تیز ستمشان متوجه علما ودانشمندان و متنفذین جامعه بود؛ به شهر هرات مرکز و قطب علمی آنزمان مهاجرت نمودند و در آن شهر نزد بزرگان علمای وقت، شرط شاگردی بجای آورده و سرآمد اهل زمان خود شدند، و سمت شیخالإسلامی شهر هرات را احراز نمودند. علامه، در اواخر عمر پیش از وفات دوباره به زادگاه خود بجد مراجعت فرموده و در این دیار دارفانی را وداع گفتند و در قبرستان تاریخی بجد، در کنار دیگر اعضای خانواده خود مدفون گردیدند.
مرحوم خواندمیر در تاریخ حبیبالسیر، از ایشان با این عبارات یاد کردهاست: مولانا عبدالعلی بیرجندی جامع اصناف علوم محسوس و منقول است، و حاوی مسائل انواع فروع و اصول و در علم نجوم و حکمیات بی مثل و بدل است، و در شیوه زهد و تقوی ضربالمثل، علم حدیث را نزد حافظ غیاثالدین مطالعه کرده و فنون حکمت را در درس مولانا منصور ولد معینالدین کاشی تحصیل فرموده و سایر علوم متداوله را از مولانا کمالالدین شیخ حسین القنوی کسب کرده و در خدمت شیخالإسلام مولانا سیفالدین احمد التفتازانی و مولانا کمالالدین مسعود شیروانی نیز شرط تلمذ بجای آورده و آن جناب بصفت تواضع و پرهیزکاری و حلم و دینداری اتصاف دارد، و همواره نقش افاده و تألیف بر صحیفه خاطر شریف مینگارد، و بر تذکره و تحریر مجسطی و شمسیه حساب و زیج جدید گورکانی شروح مفیده در سلک تحریر کشیده و بنام نامی حضرت ممالک پناهی رساله شریفهای در باب ابعاد و اجرام فلکیات در عقد انشاء منتظم گردانیده.
مرحوم دهخدا در لغتنامه خود ذیل نام ایشان چنین مینویسد: عبدالعلی فاضل بیرجندی منجم ایرانی، متوفی بسال 934 ه- ق، از آثارش بیست باب در معرفت تقویم و شرح تذکره خواجه نصیرالدین طوسی و شرح مجسطی و حاشیهای بر شرح چغمینی قاضیزادهاست. رجوع به فهرست اعلام التفهیم و کشف الظنون و دائرة المعارف فارسی شود.
از دیگر خدمات علمی علامه عبدالعلی بیرجندی(رح) علاوه بر تألیف کتب متعدد در علوم ریاضیات، نجوم و فقه حنفی که تعداد آن به بیش از بیست عنوان کتاب میرسد؛ میتوان به کشف یک ستاره و استخراج تقویم هشتاد ساله اشاره نمود.
مولانا باقی(رح): منجم و ستارهشناس بزرگ و سرشناس بجدی قرن دهم هجری است که در حادثه زلزله مرگبار سال نهصدو پنجاه وشش هجری به همراه اعضای خانواده و تعداد بسیاری از اهالی بجد، در زیر آوار جانداد.
مرحوم خواندمیر در تاریخ شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی (ذیل تاریخ حبیبالسیر) در ایراد مقدمات در بیان وقوع حادثه زلزله در بعضی از ولایت قائن و غرایب ایام از واقعات، از ایشان چنین یاد میکند: ازجمهور انام و ثقات گرام، استماع افتاد، که در شب چهارشنبه منتصف محرمالحرام سنة ست و خمسین و تسئمائه (956) در ولایت قائن که از منسوبات بلاد خراسان است، در پنج قریه زلزله عظیم واقعشده ( که اول آن قریه بجد بوده و قریه بیرجند و قریه سیوجان و تقاب و شاهزیله است. چنین واقعشده که یک خانه درست نمانده، و یک نفر زنده بیرون نیامده، مگر که در آن شب کسی از آن قریه به محلی رفتهباشد، و در خوسف کمتر بوده و باز در بجد و بیرجند نیز کمتر بوده)، تخمیناً سههزار نفر یا دوهزار نفر ازین پنج موضع از مرد و زن در زیر بار مانده از خرابه دنیا بمعموره عقبی انتقال نمودند.
واز مردم صادقالقول نقل صحیح است که قاضی (مولانا) باقی که از قریه بجد بوده، و قاضی آن ولایت بوده و در علم نجوم و هیأت مهارت تمام داشته و روزی که در شب آینده آن، این قضیه عظیم حادث گشته، مردم قریه بجد را اعلامداده که درین شب بحسب اوضاع فلکی و انظار کواکب ثوابت و سیار چنان مینماید که قضیهای عظیم روینماید، که اکثر مردم این حدود تلف شوند. مصلحت آن است که امشب مردم با عیال و اطفال از خانههای خود بیرون رفته در صحرا شب را بروز آرند، که امکان زلزله عظیم دارد. بعضی از مردم آن حدود(سخن مولانا را قبول کرده بهمراهی قاضی از خانهها بیرون رفتند، و بعضی) از غایت جهل و کسالت تصدیق سخن قاضی نکرده بدستور لیالی سابق در مساکن خود بر بستر استراحت بخواب آسودند، و قاضی با جمعی از متابعان خود در اول آن شب که آخر روز حیات وی بود با عیال و اطفال و سایر متعلقان بجانب صحرا توجه نمودند، و مترصد نزول بلیه معهود میبودند تا زمانی که نصفی از شب بگذشت، و اتفاقاً فصل زمستان بود و اندک برف و بارانی از هوا میبارید. سردی هوا و افسردگی أرض و سما قاضی و اتباعش را متأثر و بیتاب ساخت متوجه کواکب گشته فرمود که علامات بلیه معهود گذشت؛ شاید این بلیه در محل دیگر بوقوع انجامیدهباشد یا اندکی بودهباشد. مصلحت آناست که بخانههای خود مراجعت نموده از برودت و سردی هوا خود را محافظت کنیم، و به هیأت اجتماعی عنان توجه بجانب خانهها معطوفساخته از شدت سرما بجانب خانه سرعت نمودند. اتفاقاً قدم در خانه و منازل معهود نهادن همان بود و آثار وقوع حادثه بلیه زلزله نازل گشت و قاضی و فرزندان و سایر اهلبیت در زیر دیوار هلاکشدند. بیت:
ازمرگ حذر کردن دو روز روا نیست روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست
(تاریخ شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی، تصحیح و تحشیه دکتر محمدعلی جراحی، صفحة231)
مرحوم دهخدا در لغتنامه خود در ذیل نام ایشان جنین آورده است: نام قاضیی در ولایت قائن، محمد مفید مستوفی آرد؛ در سنة ست و خمسین و تسعمائة(956 ه- ق) در پنج قریه از ولایت قائن زلزله عظیم وقوع یافت چنانچه سه هزار کس در زیر خاک مانده براه عدم شتافتند. مشهور است مولانا باقی قاضی آن ولایت در علم نجوم مهارت تمام داشته در یکی از قرای خمسه میبود. به اهل آن مکان خبر داده که احتیاط مقتضی آنست که از ده بیرون رفته در خانهها توقف مکنید. مردم ده سخن اورا مسموع نداشته؛ قاضی با متعلقان از ده بیرون رفته تا نصف شب در صحرا بود از سرما متاثر شده به مبالغه فرزندان به ده آمد و همان ساعت زلزله واقع شدو قاضی با همه فرزندان و متعلقان در زیر خاک مانده به عالم بقا رفتند.( از جامع مفیدی ص 839 و 840)
آخوند ملا احمد قهستانی(رح): از بزرگان فقها و دانشمندان حنفی عصرحاضر بجد بودند، که در سال 1302 هجری شمسی همزمان با اولین سالهای روی کار آمدن سلسله پهلوی، به همراه خانواده از بجد به خواف مهاجرت نموده، در آن دیار ساکن شدند. مشهور است که ایشان در آن سرزمین که بسیاری از مردم به هنگام ورود ایشان دچار بیخبری و بیگانگی با تعالیم و احکام حیاتبخش اسلام شدهبودند؛ تحولی شگرف ایجاد کردند.
فقیه و دانشمند بزرگ حنفی عصرحاضر، حضرت مولانا شمسالدین مطهری(رح) به تشویق و راهنمایی ایشان برای ادامه تحصیل علم به شهر هرات و از آنجا به حوزه علمی مشهور دارالعلوم دیوبند در هند مسافرت کرده و پس از سالها تحصیل علم و کسب فیض از محضر اساتید و علمای بزرگ آن سرزمین و احراز مقام استادی به زادگاه خود بازگشتند، و با همکاری و مساعدت ایشان حوزه علمیه احناف خواف که بهفضل خداوند، امروزه یکی از حوزههای برجسته علوم دینی احناف ایران بشمار میرود و هماکنون صدها طلبه از نقاط مختلف در آن مشغول به تحصیل علوم دینی هستند، را پایهگذاری کردند.
این دانشمند بزرگ در سال ؟؟13 به لقاءالله پیوست و پیکر پاک ایشان در قبرستان خواف مدفون گردید. مهاجرت ایشان از بجد، سیر تعلیم و تعلم در بجد را دچار ضایعهای عظیم و اسفبارنمود، و روند دیرپای تعلیم وتربیت طلاب علوم دینی در بجد را تقریباً متوقف نمود.
آخوند ملا احمدعلی حنفی بجد(رح): از بزرگان علما و فقهای حنفی عصرحاضر و از مشاهیر رجال بجد بودند که در 25 فروردین سال 1346 هجری شمسی در سن 63 سالگی دار فانی را وداع گفتند؛ عمده شهرت ایشان پس از مقام و مرتبه علمی، اخلاق و منش پسندیده و کرامات و خوارق عادات که به کثرت از ایشان مشاهده و نقلشدهاست؛ تلاش ایشان در رفع سوءتفاهمات، تعصبات و اختلافات زیانبار مذهبی، بالا بردن آستانه تحمل مذهبی و تقریب مذاهب اسلامی در منطقه، خصوصاً تحکیم ارتباطات و تعامل بجدیها با غیر بجدیهای مقیم بجد، اهالی بیرجند و مناطق اطراف است.